آهنگ جنون
عماد خراسانی:
باز آهنگ جنون می زنی ای تار امشب
گویمت رازی در پرده نگهدار امشب
آنچه زان تار سر زلف كشیدم شب و روز
مو به مو جمله كنم پیش تو اظهار امشب
عشق، همسایه دیوار به دیوار جنون
جلوه گر كرده رخش از در و دیوار امشب
هر كجا می نگرم جلوه كند نقش نگار
كاش یك بوسه دهد زین همه رخسار امشب
از فضا بوی دل سوخته ای می آید
تا كه شد باز در آن حلقه گرفتار امشب؟
سوزی وناله بیجا نكنی ای دل زار
خوب با شمع شدی همدل وهمكار امشب
ای بسا شب كه بروز تو نشستیم ای شمع
كاش سوزیم چو پروانه به یكبار امشب
آتش است این، نه سخن، بس كن از این قصه عماد
ورنه سوزد قلمت دفتر اشعار امشب
پنج شنبه 11 دی 1393برچسب:عماد ,خراسانی ,عماد خراسانی ,تار ,شب تار ,عشق ,همسایه ,نگار ,بوسه ,رخسار ,شمع ,پروانه ,باز اهنگ جنون می زنی ای تار امشب ,اهنگ ,آهنگ , |
کلید طلسم
شبگرد:
ای که روز و شب را از من گرفتی
چون سکوت خلوتم دیدی به جانم رخنه کردی
تو که دین و دلم از من ببردی
چرا دیگر اینهمه عشوه و ناز
بیا و دمی دمساز ِ دل ِ بی کسم باش
که کلید طلسم ِ دلم را
در نگاه آتشینت دیدم ای یار
چو گم گشتم در سیاهی دو چشمات
دلم ازکف برفت و من گشتم آزاد
تبعید
شبگرد:
منو تبعید میکنن که از تو درو بشم،
آخه از دوری ِ تو رنگ ِ خزونی میگیرم
روی ِ خاکا میریزم، زیر پاها می مونم
نه...
باورم نمیشه که دور از تو بتونم
لحظه ای سر بکنم
همه هستی ام تویی، ای گل ِ امید ِ من
من که بی تو واسه بودنم بهونه ای رو ندارم
اگه دور از تو باشم رنگ خزونی می گیرم
با تو باشم میدونی
تو دل ِ دشت هم که باشم، گُل ِ عشق رو می کارم
سایه میسازم برات حتی اگه با پیرهنم
جبهه میسایم برات گرچه بگن که ملحدم
نه..
باورم نمیشه که دور از تو بتونم
لحظه ای سر بکنم
اگه دور از تو باشم رنگ خزونی می گیرم
اما گل ِ عشق ِ من نمیشه زرد
حتی اگه من رنگ خزونی بگیرم
واسه دیدنت بازم دل ِ خاک رو میشکافم
دل ِ خاک رو میشکافم واسه دیدنت بازم
آتش در نیستان
مجذوب علیشاه:
یک شب آتش در نیستانی فتاد سوخت چون عشقی که بر جانی فتاد
شعله تا سرگرم کار خویش شد هر نی ای شمع مزار خویش شد
نی به آتش گفت : کاین آشوب چیست؟ مر تو را زین سوختن مطلوب چیست؟
گفت آتش بی سبب نفروختم دعوی بی معنی ات را سوختم
زانکه می گفتی نیم با صد نمود همچنان در بند خود بودی که بود
مرد را دردی اگر باشد خوش است درد بی دردی علاجش آتش است
عشق آتش بود و خانه خرابي دارد
عماد خراساني:
پیش ما سوختگان، مسجد و میخانه یکیست حرم و دیر یکی، سبحه و پیمانه یکی است
اینهمه جنگ و جدل حاصل کوتهنظریست گر نظر پاک کنی، کعبه و بتخانه یکیست
هر کسی قصه شوقش به زبانی گوید چون نکو مینگرم، حاصل افسانه یکیست
اینهمه قصه ز سودای گرفتارانست ورنه از روز ازل، دام یکی، دانه یکیست
ره هرکس به فسونی زده آن شوخ ار نه گریه نیمه شب و خنده مستانه یکیست
گر زمن پرسی از آن لطف که من میدانم آشنا بر در این خانه و بیگانه یکیست
هیچ غم نیست که نسبت به جنونم دادند بهر این یک دو نفس، عاقل و فرزانه یکیست
عشق آتش بود و خانه خرابی دارد پیش آتش، دل شمع و پر پروانه یکیست
گر به سرحد جنونت ببرد عشق عماد بیوفایی و وفاداری جانانه یکیست
سه شنبه 23 ارديبهشت 1393برچسب:عماد خراساني ,عشق ,پيش ما سوختگان مسجد و ميخانه يكيست ,حرم ,دير ,پيمانه ,اينهمه جنگ و جدل حاصل كوته نظريست ,شوق ,دام ,دانه ,عشق اتش بودو خانه خرابي دارد ,پيش اتش دل شمع و پر پروانه يكيست , |
معجزه عشق
وادي پيموده را از سر گرفتن مشکل است
چون زليخا، عشق ترسم جوان سازد مرا
شعر يار از شيخ عطايي
شيخ عطايي:
یک نظر بر یار کردم، یار نالیدن گرفت
یک نظر بر ابر کردم، ابر باریدن گرفت
یک نظر بر باد کردم، باد رقصیدن گرفت
یک نظر بر کوه کردم، کوه لرزیدن گرفت
تکیه بر دیوار کردم، خاک بر فرقم نشست
خاک بر فرقش نشیند، آنکه یار از من گرفت
رنگ زردم را ببین، برگ ِ خزان را یاد کن
با بزرگان کم نشین، اُفتادگان را یاد كن
مرغ ِ صیاد تو اَم، افتاده ام در دام ِ عشق
یا بکش یا دانه ده، یا از قفس آزاد کن
ابر اگر از قبله خیزد، سخت باران می شود
شاه اگر عادل نباشد، مُلک ویران می شود
یک نصیحت با تو دارم، تو به کس ظاهر مکن
خانه یِ نزدیک دریا زود ویران میشود
یار ِ من آهنگر است و دم ز خوبان می زند
دم به دم آتش به جان مستمندان می زند
طاقت هجران ندارد، قلب پاکش نازکست
گه به آب و گه به آتش، گه به سندان میزند
پنج شنبه 18 ارديبهشت 1393برچسب:تكبه بر ديوار كردم ,خاك ,فرقم نشست ,يار ,عشق ,هجران ,قلب ,خوبان ,اتش ,قفس ,ازاد ,شيح عطايي , , |
تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان دلنوشتههاي دلنشين و آدرس DNDN.lxb.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.
.:
Weblog
Themes By www.NazTarin.Com
:.